خطبه غدیر را با سند صحیح بیان فرمایید؟
سوال:خطبه غدیر را با سند صحیح بیان فرمایید؟
جواب:[1]حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رضی الله عنه قال : حدثنا محمد بن - الحسن الصفار ، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب ، ویعقوب بن یزید جمیعا ، عن محمد بن أبی عمیر ، عن عبد الله بن سنان ، عن معروف بن خربوذ ، عن أبی الطفیل عامر بن واثله عن حُذَیْفَة بن أُسَیْدِ الغِفاری قالَ : لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ مِنْ حَجَّةِ الْوِداعِ وَ نَحْنُ مَعَهُ ، أَمَرَ أَصْحابَهُ بِالنُّزُولِ ، فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنازِلَهَمْ ، ثُمَّ نُودِیَ بِالصَّلاةِ ، فَصَلَّی بِأَصْحابِهِ رَکْعَتَیْنِ ، ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیْهِمْ فَقالَ لَهُمْ :
اِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِی اللَّطیفُ الْخَبیرُ اَنِّی مَیِّتٌ وَاَنَّکُمْ مَیِّتُونَ ، وَکَاَنِّی قَدْ دُعِیْتُ فَأَجَبْتُ ، وَاِنِّی مَسْؤُولٌ عَمَّا اُرْسِلْتُ بِهِ اِلَیْکُمْ ، وَعَمَّا خَلَّفْتُ فیکُمْ مِنْ کِتابِ اللَّه وَحُجَّتِهِ ، وَاَنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ عَمَّا اُرْسِلْتُ بِهِ اِلَیْکُمْ وَ عَمَّا خَلَّفْتُ فیکُمْ مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ ، وَ اَنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ فَما اَنْتُمْ قائِلُونَ لِرَبِّکُمْ ؟
قالُوا : نَقُولُ : قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ جاهَدْتَ ، فَجَزاکَ اللَّهُ عَنَّا اَفْضَلَ الْجَزاءِ .
ثُمَّ قالَ لَهُمْ: اَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ ، وَ اَنِّی رَسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ ، وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ، وَ اَنَّ النَّارَ حَقٌّ ، وَ اَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوتِ حَقٌّ ؟ فَقالُوا: نَشْهَدُ بِذلِکَ . قالَ: اَللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلی ما یَقُولُونَ .
اَلا وَ اِنِّی اُشْهِدُکُمْ اَنِّی اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مَوْلایَ وَ اَنَا مَوْلی کُلِ ّ مُسْلِمٍ ، وَ اَنَا اَوْلَی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ ، فَهَلْ تَقِرُّونَ [لِی ] بِذلِکَ وَ تَشْهَدُوُنَ لِی بِهِ ؟
فَقالُوا : نَعَمْ ، نَشْهَدُ لَکَ بِذلِکَ .
فَقالَ: اَلا مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَاِنَّ عَلِیّاً مَوْلاهُ ، وَ هُوَ هذا .
ثُمَّ اَخَذَ بِیَدِ عَلیٍّ فَرَفَعَها مَعَ یَدِهِ حَتَّی بَدَتْ آباطُهُما، ثُمَّ قالَ :
اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ .
اَلا وَ اِنِّی فَرَطُکُمْ وَ اَنْتُمْ وارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوضَ [ حَوْضِی ] غَداً ، وَ هُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ ما بَیْنَ بُصْری وَ صَنْعاءِ، فِیهِ اَقْداحٌ مِنْ فِضَّةٍ ، عَدَدَ نُجُومِ السَّماءِ .
اَلا ، وَ اِنِّی سائِلُکُمْ غَداً ، ماذا صَنَعْتُمْ فیما اَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هذا ، اِذا وَرَدْتُمْ عَلَیَّ حَوْضِی ؟ وَ ماذا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی ؟
فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ خَلَّفْتُمُونِی فیهِما حِیْنَ تَلْقُونِی؟
قالُوا : وَ ما هذانِ الثَّقَلانِ یا رَسُولَ اللَّهِ ؟
قالَ : اَمَّا الثَّقَلُ الْاَکْبَرُ فَکِتابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ، سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی فِی اَیْدیکُمْ ، طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ وَ الطَّرَفُ الْآخَرُ بِاَیْدیکُمْ ، فیهِ عِلْمُ ما مَضی وَ ما بَقِیَ اِلی اَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَ أمَّا الثَقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلیفُ الْقُرْآنِ وَ هُوَ عَلیّ ُ بْنِ أبی طالِب وَ عِتْرَتُهُ ، وَاِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ[2]
ترجمه روایت:
معروف بن خربوذ از أبی الطفیل عامر بن واثلة، و او از حذیفة بن اسید غفاری نقل کرده است که: زمانی که حضرت رسول اکرم ( ص ) از آخرین سفر حج بر می گشتند، و ما هم در خدمت آن وجود گرانمایه بودیم، ایشان به اصحاب امر فرموند که همه بایستند . مردم اطاعت کردند و در جایگاهشان قرار گرفتند . سپس مردم به نماز فرا خوانده شدند، و دورکعت نماز گزارده شد .
آنگاه رو به مردم کردند و اینچنین به سخن آغاز نمودند:
«خداوند لطیف و خبیر مرا آگاه نمود که بسوی او می روم و شما نیز، عاقبت رهسپار کوی دوست خواهید بود .
من دعوت حق را لبیک می گویم و در برابر آنچه که از طرف خدا برای شما آورده ام و در مقابل کتاب او و حجتی که برای شما باقی می گزارم، مسئول هستم .
شما نیز برای آنچه که خداوند سبحان برای شما فرستاده، و قرآن و حجتش که در میان شما باقی می ماند، مورد پرسش قرار خواهید گرفت .
شما مسئول هستید، پس آنگاه، در برابر رب العالمین چه خواهید گفت؟
گفتیم: ما گواهی می دهیم که رسالت خویش را به انجام رسانیدی و در راه تبلیغ دین و پند مسلمانان از هیچ کوشش و تلاشی دریغ ننمودی، پس خداوند به تو بهترین جزا وپاداش را عنایت فرماید .
سپس فرمودند: «آیا گواهی می دهید که معبود جهان یکی است، ومحمد بنده خدا و پیامبر او و اینکه بهشت و جهنم ، و زندگی جاویدان در سرای دیگر حقیقت است، و تردیدی ار آن نیست؟
همه گفتیم: شهادت می دهیم که این چنین است .
آنگاه آن وجود نازنین فرمودند: «خداوندا! بر آنچه می گویند گواه باش!
و خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم ! شاهد باشید که من گواهی می دهم که خداوند ، مولای من است ، و من نیز مولای هر مسلمانی، و بر هر مؤمنی، از خودشان به خودشان سزاوارتر و شایسته ترم . آیا به این مطلب هم اقرار می کنید و شهادت می دهید؟
گفتیم: بله! بر این نیز گواهی می دهیم .
حضرت رسول اکرم ( ص ) بعد از گرفتن این اقرارها فرمودند: «آگاه باشید! هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست . و مراد همین علی است، که در کنار من است .
و آنگاه دست علی را گرفتند و همراه با دست خویش آنقدر بلند کردند که حتی زیر بغلهای مبارک نیز آشکار شد .
و فرمودند: «خداوندا! دوستدار کسی باش که علی را دوست دارد و دشمن آنکه، او را دشمن می دارد .
هشیار باشید! من پیشاپیش شما می روم و شما در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوید و آن حوضی است که پهنای آن فاصله بین بصری و صنعاء می باشد، و به تعداد ستارگان آسمان بر گرداگرد آن جامهای نقره نهاده شده .
آگاه باشید! فردای قیامت که شما در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوید، از شما خواهم پرسید که با آنچه که در اینجا و در این روز، خدا را بر آن شاهد گرفتم، چه کردید؟ و از آن دو چیز گرانبها و با ارزش که در میان شما به ودیعه گذاشتم، چگونه امانتداری کردید؟
پس بنگرید که با آن دو چیز قیمتی و پر بها، چگونه رفتاری داشته اید؟
از میان جمعیت کسی بانگ بر آورد که: ای رسول خدا! آن دو چیز گرانبها کدامین هستند؟
رسول گرامی اسلام ( ص ) فرمودند: «بزرگ آن چیز نفیس و گرانمایه، کتاب خداوند جلت عظمته است، که ریسمان الهی است که از طرف او و من در دستان شماست، یک طرف در دست خدا و سوی دیگر آن در دست شماست، و علم گذشته و آینده تا قیامت در آن نهفته است .
و دیگر آن چیز پربها که کوچکتر از اولی است، قرین و همراه قرآن، این علی بن ابی طالب و عترت پاک اوست، و این دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . »
معروف بن خربوذ در پایان این روایت می گوید:
فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام وَعَرَفْنَاهُ.
این حدیث را به امام باقر (ع) عرضه کردم و حضرت فرمود: ابوطفیل راست گفته ما این سخن را در کتاب علی (ع) یافتیم ، و به آن آشناییم» .
[1]. بررسی سند این روایت:
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید: استاد شیخ مفید « شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم ، ثقة، ثقة، عین »( معجم رجال الحدیث ج : 15 ص : 206)
محمد بن - الحسن الصفار: «کان وجها فی أصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا» (معجم رجال الحدیث ج : 15 ص : 248)
محمد بن الحسین بن أبی الخطاب: « جلیل من أصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون إلی روایته » (معجم رجال الحدیث ج : 15 ص : 291)
یعقوب بن یزید: « کان ثقه صدوقا» (معجم رجال الحدیث ج : 20 ص : 147)
محمد بن أبی عمیر: « کان وجها من وجوه ... کان من أوثق الناس عند الخاصة و العامة، و أنسکهم نسکا، و أورعهم و أعبدهم » (معجم رجال الحدیث ج : 14 ص : 279)
عبد الله بن سنان: «کوفی ثقة، من أصحابنا جلیل لا یطعن علیه فی شی ء» (معجم رجال الحدیث ج : 10 ص : 209)
معروف بن خربوذ: از اصحاب اجماع « أفقه الأولین ستة: زرارة و معروف بن خربوذ و برید و أبو بصیر الأسدی و الفضیل بن یسار و محمد بن مسلم الطائفی» (معجم رجال الحدیث ج : 3 ص : 286)
أبی الطفیل عامر بن واثله: « من خواص أصحاب أمیر المؤمنین ع » ( معجم رجال الحدیث ج : 9 ص : 204) امام صادق علیه السلام در آخر همین روایت او را تصدیق کرده اند.
حُذَیْفَة بن أُسَیْدِ الغِفاری: یکی از حواریین امام حسن مجتبی علیه السلام دانسته شده است. « معجم رجال الحدیث ج : 8 ص : 189»
طبق اعتقاد علما رجال چون «محمد بن ابی عمیر» از مشایخ الثقات است افرادی که او از آنها روایت می کند نیاز به بررسی سندی ندارند؛ همچنین «معروف بن خربوذ» از اصحاب اجماع است و طبق اعتقاد برخی از علما کسانی که او از آنها روایت می کند مورد تاییدند.
[2] . خصال، شیخ صدوق، ص 65، باب دوم، حدیث 98، و بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 73، ص 121 .